بعضی ها هم خوابه شیطانند
و این بدترین حسی که بهم دست میده
بعضی ها هم خوابه شیطانند
و این بدترین حسی که بهم دست میده
من این روزها سخت نگران خودم شده ام چون :
شبها زود می خوابم زود هم از خواب بیدار می شوم
سر کار می روم حقوق خوبی می گیرم
روابطم با خانواده خوب است فکر و خیال ندارم
گریه نمی کنم خوب غذا می خورم ورزش می کنم
به هیکل و پوستم اهمیت می دهم و هیچ مشکلی ندارم
به نظر شما این وضعیت نگران کننده و مشکوک نیست
من که از عاقبت این ماجرا می ترسم
با یاد تو اروم می شدم
ولی حالا فقط با یاد تو دلتنگ میشم
پ.ن:به دل نگیرید که چرا همیشه دلتنگم
ارزو می کنم که هیچ گاه به درد دلتنگی مبتلا نشید
قابل توجه پدران عزیز:
در دنیای قصه ها گرگها موجودات بد جنس و خونخواری هستند
اما واقعیت این نیست انها جانورانی مهربان هستند
اگر یک روز گرگها غذا پیدا نکنند
و توله گرگها از گرسنگی در حال مرگ باشند
گرگ پدر اجازه می دهد فرزندانش از گوشت او بخورند
تا زنده بمونند!!!!!
و بعد می ایستند به ان جنازه ی درب و داغون نگاه می کنن
تا مطمئن شوند که خوب لهش کرده اند
اخر سر یک لگد جانانه به ان پرتاب می کنند
و بعد با غرور از روی ان رد می شوند
نرسیده به سر خیابان می فهمند اشتباه کرده اند
کس دیگری باید له می شده است نه او
باز می گردند جنازه هنوز روی زمین ولو است
چینی بند زن را صدا می کنن .......
بعد ارزو می کنی که ای کاش باز هم تورا له کنن
اما دست این چینی بند زن ندهند
چون او انقدر ناشیانه پازل شخصیتت را درست می کند
که دیگر بعد از ان نه خود را می شناسی نه دیگران را
حالا خود را گم کرده ام کسی هست من من را به من باز گرداند
از اشتباهاتت و از شکستات بگی
هزار تا گوش شنوا پیدا می کنی
اما وقتی می خوای از رازو رمز موفقیتت بگی
هیچ کس دوست نداره بشنوه![]()
خیلی فکر می کنیم
اما هرگز به چگونه مردن
فکر نمی کنیم
پ.ن: فهمیدم چگونه زندگی کردن در چگونه مردن تاثیر داره.
فرداها
را مجالی برای رسیدن به آرزوها می دانستم
حالاآن فرداها رسیده با آرزوهای نا رسیده
و باز هم بدنبال فرداهای دیگر هستم
مثل سگ کار کن
مثل اسب بخور
مثل روباه فکر کن
مثل خرگوش بازی کن
جرج الن
برای یک زندگی خوب
تا قبل از ۳۵ سالگی ۵ برابر یک الاغ کار کن
بعد از اون مثل یک گاو بخور مثل خرس بخواب
پ.ن:نمی دونم رو کدوم درو دیوار خوندمش فقط کپی کردم
یکی گفت : خدا یکی زن هم یکی
یکی دیگه که تا حالا سکوت کرده بود
یه نگاهی عاقل اندر سفیه به جمع کرد و
گفت :خدا یکی زن یکی یکی یکی!!!!!!!!
شاعر می گوید بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
ما به حرفش گوش دادیم و امروز دور از چشم همه رفتیم
کنار یکی از جویهای بالا شهر نشستیم
بلکه گذر عمر خود را در انجا ببینیم
هیچی ندیدیم سر خورده برگشتیم
پ.ن:۱گفتم:
چرا هیچ کس به من هذیه نداد چرا هیچ کس مرا به ت*** هم نگرفت
من دلم هدیه می خواست حتی شاخه ای گل ......
چرا من به هیچ کس هدیه ندادم ؟؟؟؟چرا من پول نداشتم تا به کسی هدیه بدهم ؟؟؟؟
گفت:
*اصلا مگر تو کسی هستی که بتو هدیه بدهند ؟
گفتم:
نه!!!!!!!!!
گفت:
*پس زیادی حرف نزن راست گفته اندازه یه ادم زنده حرف می زنی !!!!!!!!!
پ.ن:۲ این پست فقط جهت خالی نبودن عریضه نوشته شده است همین ٬٬٬٬٬٬
خواستم بگویم من هم بخدا هستم
پ.ن:۳با این اهنگ+خیلی حال می کنم
همه زندگیم زورکی شده همه بهم زور می گن
زورکی زنده بمونم زورکی نمیرم
باید زورکی بخندم زورکی گریه کنم
زورکی سکوت کنم زورکی حرف بزنم
زورکی مهمونی برم زورکی کار کنم
عفاف و بهشت هم که حتما زورکیه
اخه این هم زورکی بودن چه لطفی داره
در اوج پروازم یا در حال سقوط فقط می دانم گریزی ندارم
روحم این تن نیمه جان را یدک می کشد.....
*فقط ۲ راه جلو پات می ذارم یا بمیر یا زندگی کن
** راه سومی هم باید باشه احتمالا
پ.ن:انگیزه ای برای زندگی
نه به این خاطر که تو سزاوار بخشش هستی
نه
بلکه فقط به این خاطر که خودم سزاوار آرامشم
چقدر دیروزهایم را به عشق فرداها از دست دادم
و هر گز نفهمیدم فرداها کی امدند و کی رفتند
چشم که باز کردم خود را غرق در ارزوی فرداها دیدم
و چه بیهوده دست و پا می زنم
زباله خاطرات را هم بازیافت کرد
و از آن چیز جدیدی ساخت
پ.ن:ما جدیدا علاقه مند به موضوع بازیافت زباله شده ایم
پ.ن:خدا را چه دیدی شاید بازیافت شدیم با زندگی جدید
پ.ن:وقتی از خودم خسته می شم پرت و پلا زیاد می گم
دنیا ارثیه بابامه یه حقی ازش دارم
حالا می بینم ارثیه که نیست هیچ ....بماند
هیچ حقیم ازش ندارم....
و سکوت
پ.ن: قهرمان دو ماراتن شدم از بس دنبال این دو تا دویدم
هرکی بهش یه چیزی گفت اما کم نمی اورد طاقت نیاوردم
جوابشو دادم
بهم گفت اندازه یه ادم زنده حرف می زنی
پ.ن:کلی خندیدم مبهوت نگام می کرد
پ.ن:اخه نمی دونم از کجا فهمیده بود من یه مرده متحرکم
در چشمانت می گردم
پ.ن:اصلا این دو واژه برایت مفهومی دارند
برای رهایی واهی از یک دردسر سیگاری می کشیم
و برای رهایی از سیگار سردرد می کشیم
و باز.......
عجب بازی زشتی دارد این دود خاکستری
پولو دو بار شمرد
بعد داد شاگردش شمرد بعد داد به من گفت خودتم یه بار بشمار
پ.ن: جدا موندم از این همه حس اعتماد به تکنولوژی
حتما پیشرفت خواهیم کرد نگران نباشید شاید در صد سال اینده
این روزها هی می گویند :
چرا خود تو به کوچه علی چپ می زنی
راستی شاید من در این کوچه گم شده ام
که این قدر سر گردانم و خسته برای رهایی از این کوچه
ادرس لطفا !!!!!!!!